سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سوگند های حسین(ع) - وبلاگ به دوش

سوگند های حسین(ع)

یکشنبه 85 بهمن 8 ساعت 1:6 صبح

حسین جان این جمعیت که پیمان تو را به امنیت عبیدالله فروختند دیگر چگونه انتظار داری که با سوگند تو به راه آیند؟...آنگاه که بر شمشیر رسول خدا تکیه زده بودی و بانگ برآوردی:

شما را به خدا سوگند می دهم آیا مرا نمی شناسید؟
شما را به خدا سوگند می دهم آیا نمی دانید که جدم رسول خدا بوده است؟
شما را به خدا سوگند می دهم آیا فراموش کرده اید که مادرم فاطمه دختر نبی خداست؟
شما را به خدا سوگند می دهم آیا از یاد برده اید که من پسر علی بن ابی طالب هستم؟
شما را به خدا سوگند می دهم آیا می دانید جده ام خدیجه بنت خویلد اولین زن مسلمان است؟
شما را به خدا سوگند می دهم آیا می دانید حمزه سیدالشهداء عموی پدرم است؟
شما را به خدا سوگند می دهم نمی دانید که جعفر طیار عمی من است؟
و شما را به خدا سوگند می دهم مگر علی را نمی شناسید?همان که اولین مسلمان و برترین آنها در علم و حلم بود؟و ولی هر مومن و مومنه ای بود...؟

می دانستم که همه خواهند گفت آری و شاید عده ای هم هنوز به خاطر داشتند آن لحظه ای را که رسول خدا گفت «فرزندم حسین را در کربلا خواهند کشت»

و آنگاه که گفتی چرا خون من را حلال می شمارید در صورتی که می دانید پدرم علی نگاهبان حوض کوثر است و هر که را اجازه ندهد از آن آب بهرهای نخواهد بود...؟!!

نمی دانم حسین...کشتن پسر رسول خدا چقدر برای این لئیمان لذت داشت که گفتند:آری تو را می شناسیم و لی هرگز به تو اجازه نخواهیم داد تا از آب بنوشی تا اینکه از تشنگی تلف شوی....گویی فراموش کرده بودند روزی را که برایشان دست به دعا برداشته بودی و رونق را به زمین های قحطی زده کوفه برگرداندی...و گویی تو این را می دانستی...این همان شهادتی بود که رسول خدا?پدرت علی(ع) و برادرت حسن (ع) بشارت آن را به تو داده بودند...

وگفتی زنان را ساکت کنند...آنگاه به جان خود که جان من فدایش باد قسم خوردی و گفتی :«به جان خودم سوگند گریه های زیادی در پیش دارند»

گویی می دانستی سرنوشت زینب را آنگاه که خیمه برون خواهد آمد و فریاد خواهد زد : وا اَخاه...وا سیّداه...
و گویی می دانستی بی تابی های رقیه را در دوری ات...


نوشته شده توسط : حسن قاسم زاده

نظرات دیگران [ نظر]



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

ستاره سهیل(اپیزود دوم)
[عناوین آرشیوشده]