ای محرم ... دوباره آمدی و داغ دلمان را تازه کردی... ای محرم ای ماه حرام خدا...این نامرد مردمان که حرمت حسین را زیر پا نهادند٬ پس چرا حرمت خون پسر رسول خدا را به خاطر نگاه نداشتند....
ای عاشورا ...تو وعده گاه حسینی ... با ما بگو که چه گذشت در آن روز بر حسین و اهل بیتش...حسین آرزوی رسیدن به تو را داشت...آخر برادرش این وعده را به او داده بود...لا یوم کیومک یا ابا عبدالله...
ای کربلا ...مگر تو چه کرده بودی که حسین تا نام تو را شنید دست به دعا برداشت...اللهم انی اعوذ بک من کرب و بلاء... مگر تو نشنیدی فریاد هل من ناصر حسین را ... پس چرااجازه دادی آتش جنگ برافروخته شود؟
ای کوفه...مگر فراموش کرده ای حکومت عدل و داد علی را...که اینگونه جبران دعای حسین در حق خود را کردی... مگر این حسین نبود که برای از بین بردن عطش تو و کودکانت دست به دعا برداشت؟...پس چرا چنین کردی...
ای مکه ... مگر نه این است که حرم تو خواستگاه امن و امان است ... پس چرا حسین را ... فرزند رسول خدا را ...در امنیت خود شریک نکری؟...
ای مدینه ... مگر فراموش کردی صدای شادی کودکانه حسین را بر دوش نبی؟...مگر فراموش کردی صدای نبی را ... هنوز هم در فضای مدینه می شنوم...هر چند این صوت سالهاست به سمت کربلا رفته...ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاة...پس چرا فریاد زینب را بی پاسخ گذاشتی؟...وا جداه...
ای شام ... ای دمشق ... تو را از دیرباز می شناسم ... از آن زمان که در مقابل علی ایستادی و آب بر او بستی...و قرآن بر سر نیزه کردی ...اما نمی دانستم در مقابل فرزندش حسین هم همین کار را خواهی کرد...اما تو اینبار یر حسین را ...قرآن ناطق را بر سر نیزه کردی...
نوشته شده توسط : حسن قاسم زاده
لیست کل یادداشت های این وبلاگ